از این اتاق بدم میاد، از این چیدمان، از این نشستن پشت کامپیوتر. من نیاز دارم تنهای تنها توی یک خونه باشم که آشبسخونه و حال و اتاق خوابش یکی باشه. حمومش بزرگ باشه و توالتش فرنگی. یه سوئیت اوکازیون که بتونم کارامو توش انجام بدم. زندگی کنم و لذت ببرم از روز و شب هام که به تنهایی می گدرند. در غیر این صورت به آدم ها نیاز پیدا می کنم تا وقتم رو با اون ها بگذرونم.