نمایشگاه کتاب میتونه فرصتهای جدیدی برای هر کسی ایجاد کنه. مثلا تو این نمایشگاه چشمت به کتابی بخوره که بهش نیاز داری یا کتابی تجدید چاپ شده باشه که توی دست دوم فروشیها دنبالش باشی. مثل کتاب «اصول شکسته نویسی» که واقعا بهش نیاز داشتم و «درسهایی دربارهی داستان نویسی لئونارد بیشاپ» که سورهی مهر تجدید چاپ کرده بود. البته مجموعه شعر جدید فاضل نظری «ضد» هم منتشر شده بود و خیلی هم پرفروش بود. دیدن و خریدن این کتابها در من هیجان زیادی ایجاد کرد اما شوق و علاقهام برای رفتن به نمایشگاه کتاب از هیجان ناشر داستاننویس و کتاب دوست، یوسف خان ِ علیخوانی به وجود آمده بود. آخرین باری که به نمایشگاه کتاب رفته بودم سال89 بود اما بعد از دوسال آقای علیخوانی با پستهای فیسبوکیاش و خبرهای داغی که از آموت و تازهها میداد، مرا هوایی به گاز زدن سیب نمایشگاه کرد. نمایشگاهی که جای خالی چشمه آدم را در کویر تشنه نگه میداشت اما خوب...، این نیز بگذرد.
هفت کتاب از «آموت» و دست آقای علیخوانی گرفتم و یکی از اینها هدیه ایشان بود که حس بسیار خوبی در من ایجاد کرد. این نمایشگاه برایم بسیار هیجان انگیز و لذت بخش بود.
اما فرصت بزرگتری که برایم ایجاد شد، بازگشتم به فرهنگ و فعالیت فرهنگی، حداقل برای خودم بود. از آنجایی که مدتها کتابی نخریده و نخوانده بودم یا در محفلی داستانی نخوانده بودم و حتی در حوزه فیلمسازی در حد کارگاه و کلاسی نرفته بودم، این کتاب خریدن برای من بعد از دو-سه سال گوشه نشینی فرهنگی یک قدم به جلو بود. با این که فعالیت اجتماعی این چندسال اخیرم به نوعی کار فرهنگی بود اما فعالیت فرهنگی مستقیم که به هنر نزدیکتر باشد، یک چیز دیگری است. حداقل برای من چیز دیگری است.