ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

آسمان بخرید... شهروند بخوانید... یا محمد قوچانی آسمانی شد

صبح قرار بود خیلی زود از تهران برگردم قزوین تا به کارهای عصرم برسم. اما خیلی وقت بود که می‌خواستم کیف دوشی کوچک برای خودم بخرم. تصمیم گرفتم به انقلاب بروم و در همان اطراف به دنبال یک کیف دوشی کوچک برای تلفن همراه، پول، دفتر یاداشت و شاید عینک‌دودی خودم باشم. تلاش من بعد از گذشتن از چند کیف‌فروشی درنهایت 15هزارتمان کیف کوچک چرمی شد که از آن راضی بودم. برای رفتن به ترمینال غرب، مترو را انتخاب کردم و به سمت متروی انقلاب راه افتادم. 

چشمم بع دکه روزنامه فروشی افتاد و یادم آمد دنبال مجله فلسفه‌نو هم باید باشم چرا که قزوین نمی‌آید. از دکه‌دارها پرسیدم اما نداشتند. نگاهی به پیشخوان انداختم که دست مهدوی کنی بر شانه احمد جنتی توجه‌ام را جلب کرد. لگوی‌اش را خواندم: آسمان. احساس کردم جدید آمده: دوره جدید، شماره‌ی1. عکس روی جلد برای حجت سپهوند بود و روی جلد تیتر مقاله سعید حجاریان. وقتی شناسنامه هفته‌نامه را خواندم اثری از سردبیر یا شورای سردبیر یا شورای دبیران نبود. بعد از نام مدیر مسئول و صاحب امتیاز «عباس بزرگ‌مهر» شورای دبیران نوشته شده بود. 

اجرایی و خبری: اکبر منتحبی اقتصادی: محمد طاهری اجتماعی: حسین یاغچی حقوق: مریم باقی [...] ادبی: مهدی یزدانی‌خرم سینمایی: محسن آزرم عکس: رضا معطریان 

بعد از دیدن این تحریریه نمی‌توانستم کنار نام همسر محمد قوچانی (مریم باقی) و تحریریه سابق نشریات او جوابی جز خود محمد قوچانی برای سردبیری مجله آسمان پیدا کنم. 

پس از این بود که تویت به تویت با هیجان روی وال فیسبوک و تویترم خبر از آمدن آسمان دادم. در راه تهران تا قزوین بخش‌های زیادی از این هفته نامه جذاب را خواندم و البته حسرت خوردم از جای خالی مریم شبانی وقتی باشگاه ضعیف و اندیشه نارس آسمان را می‌دیدیم. به قزوین که رسدم جلوی دکه چهار راه ولیعصر سراغ آسمان را گرفتم. گفت دوشماره آورده و تمام کرده. گفتم بیشتر بیاور که خریدار دارد، همان شهروند است. مردی کنارم بود که سریع واکنش نشان داد و خوشحال شد. شماره اول خودم را به او نشان دادم و او خوشحال‌تر شد و از دکه‌دار خواست که هرفته یکی را حتما برایش نگه دارد. 

بیشتر: باتشکر از وبلاگ جامعه‌‌ی کهن به خاطر استفاده از عکس آپلودی ایشان.


    پست در پست:


یکم: یک کیف فروشی کنار کوچه متروی انقلاب بود که بعد از خریدن کیف رفتم سراغ‌اش و دیدم یک کیفِ دوشیِ کوچکِ چرمی داشت به قیمت ده هزار تومن و با طرح جدید و زیبا، بهتر از همینی که چند دقیقه قبل خریدم!

دیوم: بعد از این که خونه اومدم، نشستم و سرچ کردم دیدیم از قبل گفتن آسمان برای محمد قوچانی‌ هست. اینا رو هم بخونید: 1 و 2 و 3 و 4

سیوم: اگر وقت نهار پختن ندارید، از روش خواهر من استفاده کنید. پس از درست کردن یک پاتین بزرگ قرمه‌سبزی، اضافه آن را بسته بندی کنید و در فریز نگه دارید. پس در زمانی که وقت ندارید، پس اط ده دقیقه قرمه‌سبزی جا افتاده‌ای را میل کرده اید. (کمیته زد کنسرو)