ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

اَه

از این اتاق بدم میاد، از این چیدمان، از این نشستن پشت کامپیوتر. من نیاز دارم تنهای تنها توی یک خونه باشم که آشبسخونه و حال و اتاق خوابش یکی باشه. حمومش بزرگ باشه و توالتش فرنگی. یه سوئیت اوکازیون که بتونم کارامو توش انجام بدم. زندگی کنم و لذت ببرم از روز و شب هام که به تنهایی می گدرند. در غیر این صورت به آدم ها نیاز پیدا می کنم تا وقتم رو با اون ها بگذرونم. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد