ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

ایزدفری که نمی‌رود!

چهار شنبه هفته پیش برای شرکت در کارگاه فیلم‌نامه که قدمتی چند ده ساله دارد به مجتمع آموزشی ارشاد رفتم. انجمن‌های هنری مثل نمایش، تجسمی، موسیقی، سینمای جوان قزوین و... در این مجتمع اداری کلاس‌ها و دوره‌های خودشون رو برگذار می‌کنند. اما هفته پیش وقتی بعد از مدت‌ها خواستم به کارگاه سری بزنم دیدیم در آمفی‌تئاتر کارگاه کارگردانی نمایش برگذار شده بود که می‌گفتند یک روزنامه نگار برای این کارگاه دعوت شده است. وقتی من به داخل کارگاه رفتم متوجه شدم درباب ازدواج و ضرورت ازدواج بحث شیرینی وجود داشت. خلاصه، ما رفتیم تا دیروز چهار شنبه که کارگاه فیلم‌نامه برنامه معرفی کتاب «سینما چیست؟» رو داشت. با اون ارائه کتاب همه از آندره بازن، محمد شهبا و کتاب «سینما چیست؟» دور شدند. من سعی کردم با طرح این مساله که، نباید به دنبال پاسخ در این کتاب بود و این کتاب مثل عنوانش که یک پرش است بیشتر می‌خواهد برای ما ایجاد چالش کند و...، فضای منفی تولید شده برای این کتاب خوب را دور کنم. 
اما نکته مهمی که دیروز ذهن من رو درگیر کرد مجتمع ارشاد و مدیریت اون بود. آقای ایزدفر از زمانی که من وارد انجمن سینمای جوان شدم (سال86) مدیر مجتمع بودند. من آزمون ورودی دوره فیلم‌سازی رو در کلاس‌های انجمن سینمای جوان دادم. چند هفته بعد برای برگذاری کلاس‌ها ساعت ها در راه روی مجتمع سرگردان بودیم. کلاس‌های انجمن تیشه و تبر می‌خوردند و من ساده‌ی ساده فکر می‌کردم در حال مرمت هستند ولی نابود شدند و کلاس تبدیل به نگارخانه شد. جالب اینجاست که بعدها کلاس‌هایی مثل داستان نویسی با جمعیت بالا در این نگارخانه برگذار می‌شد. در این بین ما یک آمفی‌تئاتر هم داشتیم که کلاس‌های پرجمعیت آقای لطفی (گزارش و تحقیق و فیلم‌نامه نویسی) اونجا برگذار می‌شد. از همون چهارسال پیش تا همین الان صندلی‌های آمفی تئاتر یکی پس از دیگری می‌شکستند و نابود می‌شدند.
دیروز یک ساعت تمام منتظر بودیم تا ویدیو پروژکتور سالن کار کند اما نشد و انجمن ویدیو پروژکتور خودش را آورد تا بتوانیم اسلاید های کتاب را ببینیم. من واقعا در تعجب‌ام که چطور این همه سرپرست و مدیر در قزوین تغییر کرده است اما آقای ایزدفر با همان صندلی‌های شکسته و پیر و خراب تغییر نمی‌کند!