ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

عاشقانه چهار حرفی

تو چشمام نگاه کرد و پرسید: «چند حرف؟» من با تعجب نگاش کردم و جواب دادم: «چند حرف چی؟». با بچه‌ها زد زیر خنده و توضیح داد باید به تعداد حروف نام طرف ورق بگذاره و پخش کنه. 

شروع کرد توی دسته‌های چهارتایی ورق گذاشتن. تهش یادم نمیاد درصد و احساس چی بود اما همون دلیلی شد تا دوباره براش تلاش کنم که باز به در بسته خوردم و تنها موندم.

چند روز پیش ولینتاین دوست داشتم بهش این روز رو تبریک بگم. همون اس.ام.اس تبریک شد یک ارتباط جدید. فردای اون روز (دیروز) بازهم زنگ زد. بیشتر از من خوشش اومد. منم از دیشب تا الان دارم مشورت می‌کنم و تحلیل که چطور این موقعیت رو از دست ندم. میدونم که عشق میوه زمان است و اینم خوب می دونم که از فرصت های زندگی باید استفاده کرد. اون یک فرصت خوبه. خیلی سخت می‌شه کسی مثل اون رو گیر اورد. تونستیم از فیلترهای هم‌دیگه رد بشیم و حالا باید ببینیم آیا خصوصیت های مشترکی داریم که بتونیم باهم دائمی باشیم یا نه؟! سوال‌های جدید زیادی درباره آدم‌ها برای من به وجود اومده و دارم سعی می‌کنم به اون ها جواب بدم. 

اما توی این شرایط هیجان انگیز (:دی) مثل همیشه یک ترانه و موزیک منو آروم می‌کنه. خیلی اتفاقی با شعر و ترانه «عاشقانه» آشنا شدم. صدای معین روی بخش هایی از این شعر بسیار زیبای فروغ شب‌های منو رنگین کرده.

با تشکر از پرند

شعر «عاشقانه» از فروغ

دانلود ترانه از معین