چند وقتی هست که سخت نفس میکشم. امروز فقط گلو درد داشتم. عصر وقتی از خواب ظهر بیدار شدم دیگه بدنم هم درد میکرد. تا شب دماغم کیپ نشده بود اما حالا بدون آبریزشبینی بازی لنگهبهلنگه گرفتگی دماغم شروع شده. باید دو بامداد دوباره قرص بخورم. برای اولین بار ژلوفن خوردم. هیچ وقت دوست نداشتم داروهای قویتر رو امتحان کنم. نمیدونم آموکسی منو خوب میکنه یا بازم باید کاموکسیکلاو بخورم؟! کمی تهدلم نگرانم به مسافرت نیمهی دوم اسفند نرسم اما حتما تا اون موقع خوب میشم. خیلی وقته آمپول نزدم. بعد از اون بیماری عجیب که باعث شد رو تمام کارهای ژوژمان مبانیهنر عق بزنم دیگه آمپول نزدم. همون روز بهم سروم هم وصل کردند. البته دوسال بعد از اون هم سرم زدم. نوروز88 رفته بودیم اهواز که من از هوای خاکآلود اون روز مسموم شدم و خونه عموم رو از عقزدنهام به گوه کشیده بودم. سختترین سرما خوردگیام هم برای پاییز سال پیشه. اون موقع یکچیزی مثل آوارهها بودم. سرما خوردگیم از خونه عمم تا خونهی خواهرم و بعد دوستم توی شمال ادامه پیدا کرد و درنهایت توی خونهی خودمون تموم شد. امسالهم همزمان با رفقا سرما خوردم. اول پاییز همین سال بود که اکثر اطرافیانم سرما خورده بودن و من هم مثل اونها! حالا هم این سرما خوردگی صبح امروز که خیلی آروم و یواشکی اومده توی بدنم. من دوست دارم خیلی زود خوب بشم اما هنوز هم دوست ندارم آمپول بزنم. شاید وقتی درد سوزن و راه افتادن مایع توی باسنم رو به کرختگی یکی دو هفتهای ترجیح دادم اون وقت بتونم تمام کارهای عقبموندهام رو تموم کنم.
چقد سخت میگیری تو ...
من بدون ژلوفن خوابم نمیبره ...
دختر این قدر هم راحت نگیر
این جوری دیگه باید بری تو کار مواد های خیلی مخدر!