ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

چهار

باید اعتراف کنم از این چهار هفته گذشته و در این هفته چهارم که تنها چهار هفته تا آغاز یک پایان فرصت دارم، نیمی به فشار و نیمی به تلاش، از پس آن فشاری که بر من آمده، رفته است. نوشتن این که چه باید بکنی و بدانی که انجام دادنش ادامه زندگی و عمل نکردن به آن جبران ناپذیر است، من را وادار به اجرای برنامه ای می کرد که سخت می‌توانستم اجرایش کنم. برنامه‌ای که هفته به هفته با توجه به دو ماه سخت پیش‌رو نوشته می‌شد و شب به شب میزان تلاش سنجیده می‌شد. اگر درصد کمی عمل شده بود فشار بیشتری بر من بود و اگر درصد بسیاری رفته بود انرژی بیشماری می‌گرفتم. این راه هنوز ادامه دارد و می‌خواهم برای خودم شگفتی شوم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد