ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

پرسش و چالش

همه‌ی انسان‌ها مشکلاتی دارند. تعین مقیاس هر مشکل با خود فرد است. اما فکر می‌کنم به اندازه‌ی ظرفیت پذیرش مشکلات، هر فردی مشکلات خودش را بزرگ یا کوچک می‌بیند. اما مشکلات به وجود آمده هر انسان به میزان ظرفیت اوست. منظور من از ظرفیت در اینجا میزان کنشگری هر فرد در زندگی فردی و اجتماعی خود است. هر فردی به میزان توانایی ذهنی و درک خود و اطراف‌اش رفتارهایی می‌کند و تاثیر در زندگی فردی و اجتماعی خود و دیگرانی دارد. او هرچه بیشتر عمل کند و واکنش بیشتری از خود نشان دهد درگیر مشکلات بیشتری می‌شود. فکر می‌کنم این گونه افراد انسان‌های مسئولیت پذیری هستند که نسبت به بداخلاقی، ظلم و رنج خود و اطرافیان دست به اقدامات اصلاحی می‌زنند. اما اگر کسی تنها درگیر زندگی روزمره خودش باشد مشکلات بسیار کمتری دارد. حساس بودن نیز یکی از دلایل بزرگ بینی مشکلات است. اگر فردی روی هر رفتاری حساس باشد و بخواهد بر اساس این رفتارها آینده را پیشبینی کند و برای جلوگیری از اتفاقاتی که دوست ندارد رخ‌دهد دست به رفتاری بزند، باز مشکلات بزرگی برای خود ایجاد کرده است. زندگی روزمره کمترین مشکلات را برای هر فرد می‌آفریند. اما آیا ما خودمان زندگی روزمره را انتخاب می‌کنیم؟ آیا زندگی درگیر بر ما تحمیل می‌شود؟ چگونه می‌توانیم زندگی روزمره داشته باشیم؟ 

این پرسش‌های من درباره زندگی است اما پیش از آن نظر من درباره مشکلات بیان شد. دوست دارم جایی با کسانی بنشینم و درباره زندگی درگیر و زندگی روزمره، مشکلات بزرگ مشکلات کوچک بحث کنم. از طرف دیگر دوست دارم این موضوع که می‌توان در هر شرایطی زندگی سخت و پر از مشکل را به روزمره‌ای بی‌دردسر تبدیل کرد را به چالش بکشم. ای‌کاش کمی بیشتر وقت داشتم. همین دیروز فیسبوک را بستم و حالا سریع باید بروم چرا که تنها نیم‌ساعت برای آپ کردن وقت دارم. اگر مرا می‌خوانید برایم کامنت بدهید.  

نظرات 4 + ارسال نظر
آرش جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:44 http://panorama.bloghaa.com/

من یه سوال دارم
آیا لباسی که تو می پوشی رو خودت انتخاب میکنی؟

همیشه نه
اما بیشتر وقت ها بله
گاهی ممکنه لباس هدیه باشه و یا سوغات و من برای صرفه جویی در هزینه ها تن به لباسی بدم که زشت نیست اما انتخاب من نبوده. یا این که تن بپوشم به لباسی که سلیقه من رو نداشته اما عزیز من بوده و یاد او را همیشه همراه داشته باشم. اما سعی من انتخاب لباس از طرف خدومه و همه این حرف‌ها یک معنی میده. کسی نمی تونه لباسی رو به من تحمیل کنه.

الی چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 15:40 http://www.30ahmashq.com

خیلی سخت میگیری ...
تو به انتخاب خودت زنده نیستی ...
همین

آرش پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:01 http://panorama.bloghaa.com/

اشتباه میکنی
لباس رو جامعه(سوسایتی) برای تو انتخاب میکنه
این جامعه است که به تو میگه چی باید بپوشی
و تو به ناچار یکی از اونهارو به تن خودت میکنی

این مغلطه است
تو تاثیر یک جامعه (فارق از باز یا بسته بودن) رو می گذاری به حساب تحمیل در حالی که خیلی طبیعی است هر جامعه ای به میزان آزادی که داره (مخصوصا در پوشش) تاثیر در نوع سبک زندگی آدم می گذاره.
اما همیشه استثنا هم هست. مثلا نوع لباس پوشیدن پسری که در تهران زندگی می کنه اما مثل بچه های جنوب شهر نیویورک یا لسانجلس لباس می پوشه. شاید جامعه نگاه غضب ناک به او بندازه و امنیت اخلاقی برای ارشاد اونو ببره اما این پوشش رو انتخاب کرده بوده. تحمیل حکومت یک بحث دیگه است. فرد از موضع خودش بعد از تعهد دادن دست بر نمیداره و برای این که طرح گشت ارشاد فصلش بره کمی در نوع لباس خودش کوتاه میاد و بعد از اونه که دوباره همون لباس ها رو از توی صندوق‌چه‌اش درمیاره.
اگر اون می خواد می تونه با تلاش و از خود گذشتگی و آگاهی بخشی به جامعه و تشکیل تشکل های مردمی و هزینه دادن (شاید خیلی سنگین) برای به دست آوردن پوشش خودش تلاش کنه. پس ما می تونیم با وجود سختی ها برای چیزی که دوست داریم تلاش کنیم!!!

آرش پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:02 http://panorama.bloghaa.com/

حالا بعدا در موردش بیشتر باهات حرف میزنم
و به چالش میکشمت
:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد