ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

ایستگاه رفته

گاهی تند٬ گاهی آهسته٬ هرگز نباید ایستاد

محکم تر

من یک وبلاگ دیگه دارم که به اسم خودم نیست. جالبه توی اون وبلاگ شناخته تر هستم! یک داستان عشقی نوشتم که بیشتر قصد داشتم اندیشه و ایدئولوژیم رو درباره عشق توضیح بدم. وقتی به پست نگاه می کردم می دیدیم خیلی راحت میشه به تجربه شخصیم تعمیمش داد و حتی این برداشت رو کرد که من هنوز هم درگیر اون فرد هستم. وقتی از نگاه اون طرفی که قبلا دلبسته اش بودم و افرادی که از نزدیکان من یا او بودند پست رو خوندم دیدیم واقعا برداشت های منفی زیادی میشه ازش کرد. اما تصمیم گرفتم منتشرش کنم. انتشار اندیشه من به هر قیمتی، و این ایدئولوژیه منه. اما واقعا دوست ندارم وبلاگی داشته باشم که کسی منو بشناسه ولی فعلا داشتن همچین وبلاگی غیر ممکنه. مجبورم اصلا خود سانسوری نکنم و برای خودم بنویسم. کاری که دوست داشتم و تمام تلاشم رو براش کرده ام. حالا قوی تر از گذشته به این سمت حرکت می کنم.