-
تنها نباید تلاش کنیم... بلکه باید تمام تلاشمان را بکینم
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 16:42
-
اراده
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 20:38
گاهی وقتها در ادامه یک تصمیم بزرگ اراده ما ضعیف میشه. اگر در زمان تصمیم اراده محکمی برای تصمیم داشته باشیم در ادامه راه سخت می تونیم با سستی به عقب برگردیم. اگر هم عاقل باشیم همون لحظه اول سستی به خودمون میایم و به علت واقعی تصمیم بر میگردیم و ادامه میدهیم. This account was deleted and is no longer recoverable
-
یازده...، سیزده...، پانزده...
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 14:14
خیزشی هفتاد و پنج روزه!
-
چهارده...، سیزده...، دوازده...، ... یک! باید بشم چهارده!
جمعه 25 آذرماه سال 1390 15:41
امروز سهساعت و فردا هم و پس فردا هم و همهی فرداها هم.
-
پاسخ خام من به سوال «نابغه کیست؟»
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1390 01:07
نابغه کیست؟ چرا بعضی از انسان ها نابغه می شوند؟ آیا همهی ما می توانیم نابغه بشویم؟! بارها درباره این سوال ها فکر کردهام یا با دوستانم به بحث نشستهام اما امروز درحالی که در دفتر یاداشتم لحظه نویسی میکردم به یک نتیجه خام رسیدم. هرفردی که با ارادهی بسیار بالا بیشترین استفاده را از عقل خود ببرد نابغه است. هر چه ما...
-
گام اول در تغییر بزرگ ایدهلوژی
جمعه 18 آذرماه سال 1390 13:30
ارزشهای من به اشتباه رفته بودن. من جنگ به ارزشهای آرمانی خودم میروم تا ارزش های مادی را با رعایت روح انسان در برنامه خودم داشته باشم. ظهر آدینهی هجدهم آذر نود
-
همدم اول... مصطفی تنها نبود
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 13:38
با این که میدونی مثل خودم هیچ بهت نمیرسم اما باز باهام راه میای. دیگه حتی همسایهها هم به صدای نفس نفس زدنهای تو عادت کردند. از روی یک واکنش ناخواسته دستمال رو روی تو کشیدم و تازه اونجا متوجه کلی خاک و خل روی تو شدم. این روزها که خودکار آبی زبرای پاییز90 (2) رو پیدا نمیکنم تا توی آخرین برگههای دفتر یاداشت آبیام...
-
گزارشگری که هرگز گزارشگر نبود
دوشنبه 7 آذرماه سال 1390 20:05
اسماعیل شریفات در بازی استقلال با خطای خشن بازیکن دونده سایپا مهر کرج روی زمین افتاد و به به خودش میپیچید. نیمکت استقلال که این اتفاق را دیده بود دست به اعتراض زد. احتمالا داور این صحنه را ندیده بوده. تیم سایپا مهر به کار خودش ادامه داد و بدونتوجه به بازیکن روی زمین حریف دست به حمله زد. در همین حال شریفات بلند شد و...
-
خیسی ِ افتخار
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1390 13:53
امروز من شاهد دستان هموطنی بودم که با غیرت بر دست شکست ناپذیری ضربه میزد که تنها در مقابل دست او شکست خورد. من مست از این دست در خرابی شراب افتخار میهنام هستم.
-
مدیوم شات منهای بیگ کلوز آپ
شنبه 28 آبانماه سال 1390 01:14
دستانت را دیدم که به سینه می درخشید. طلایی سفتاش، سفت کرده بود دریچهی قلبم که نزد یک لحظه برای تنم. سانسور تنم دریچه را باز کرد و مرا به آینده برد!
-
مزه آبکی
سهشنبه 24 آبانماه سال 1390 06:23
شین و میم به هم رسیدن اما هنوز میم بر شین غلبه نکرده. هنوز میم خیلی کار ها داره تا شین رو نابود کنه. ایکاش میم میدونست داره با به وجود اوردن شین چه گندی برای آینده میزنه. باز خوبه که فقط یهدونه شین بیشتر نیست. میم میدونه باید گند خودش رو جمع کنه. میم میدونه هر چقدر هم گه زیاد باشه نباید ماله کشی بشه. باید تمام...
-
مشت کوبنده
شنبه 21 آبانماه سال 1390 21:32
طرف از دشمن فرضی شکست میخوره بعد میگه... . بیخیال!
-
دیر اما خوب
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 22:28
باید زیاد تمرین فیله برم. عصبی میشم وقتی موقع تمرینهای قدرتی از کمر بهم فشار مییاد. ایروبیک برای من ورزش خیلی شیرینیه. این که من تناسب اندام داشته باشم اما اعضلاتم بزرگ نشه و تفکیک بشه خیلی برام مهم بود که با ایروبیک این حل میشده. از همه مهمتر مربیم هست. آقا پیمان رو خیلی دوس دارم. حقوق خونده و درحالی که گیتار...
-
صبح بیقرارم
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 10:46
قرار هر صبح داشتیم پلکهای من به روز با صدای تو بالا میرفت دو روز است دیگر بیقرارم با این که به صبح عادت ندارم اما صبح را میبینم شب ِقبل از روز ِسوم خیلی نزدیک صبح بود که برای من شب شد شب قبل از روز سوم باز هم در خوابم بودی اینبار هم به زیر درد تو صبح مانده به روز سوم با صدای حرف تو شروع شد "میدونستی که تهران...
-
دفتر های من و خودکار زبرام
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 14:42
خودکار زبرا رو دوست دارم، خوب مینویسه. زبرا مال ژاپنه. کاشکی ایرانی ها هم یه خودکار خوب داشتن. کنکو کانادا هم خوبه اما من به زبرا عادت کردم. اونم هفت دهم که اندازهی خیلی خوبیه. من با خودکار زبرا خیلی چیزا مینویسم. مثلا توی دفتر یاداشتم لحظه نویسی میکنم. یعنی حال همون لحظهام رو مینویسم. یا این که سعی میکنم هر...
-
آسمان بخرید... شهروند بخوانید... یا محمد قوچانی آسمانی شد
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 14:16
صبح قرار بود خیلی زود از تهران برگردم قزوین تا به کارهای عصرم برسم. اما خیلی وقت بود که میخواستم کیف دوشی کوچک برای خودم بخرم. تصمیم گرفتم به انقلاب بروم و در همان اطراف به دنبال یک کیف دوشی کوچک برای تلفن همراه، پول، دفتر یاداشت و شاید عینکدودی خودم باشم. تلاش من بعد از گذشتن از چند کیففروشی درنهایت 15هزارتمان کیف...
-
ایزدفری که نمیرود!
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 14:41
چهار شنبه هفته پیش برای شرکت در کارگاه فیلمنامه که قدمتی چند ده ساله دارد به مجتمع آموزشی ارشاد رفتم. انجمنهای هنری مثل نمایش، تجسمی، موسیقی، سینمای جوان قزوین و... در این مجتمع اداری کلاسها و دورههای خودشون رو برگذار میکنند. اما هفته پیش وقتی بعد از مدتها خواستم به کارگاه سری بزنم دیدیم در آمفیتئاتر کارگاه...
-
دنیای این روز های من
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1390 14:27
این چند روز قطعیهای پارس آنلاین خیلی زیاد شده. مخصوصا آخر شب ها که ترافیک استفاده من از اینترنت هم هست. ویپیان منم که وصل نمیشه. از این ویپیان های تست ِ که هر 15دقیقه یکبار قطع میشه. تا حالا پول به ویپیان ندادم! فیسبوک رو با گوشیم سر میزنم و ایمیل هامو میتونم چک کنم و این که روی وال چیزی بنویسم که...
-
در باب رکگویی و آداب آن
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 12:48
همیشه گفتهام رکگویی آدابی دارد اما اشاره ای به آداباش نکردهام. شاید به این دلیل که تعریف درستی از آداب رکگویی نداشتم. درست نمیدوانم آداب رکگویی چیست اما می دانم رکگویی بدون آداب توهین است و همهی ما می دانیم توهین کردن و رنجاندن هر انسانی کار غیر اخلاقی و ناپسندی است. دوستی دارم که درباره اخلاق و رفتار اخلاقی...
-
ایستگاه یکم از خط دوم
دوشنبه 4 مهرماه سال 1390 02:39
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 پانزده سال داشتم که با سرویس وبلاگنویسی پرشینبلاگ آشنا شدم. همان سال ها انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری برگزار شد و من اندیشه سیاسی خودم را پیدا کرده بودم. آن روزگاران اعتقاد داشتم من از نسل چهارم هستم و همهی متولدین پس از جنگ آخر ایران تا ده سال بعد از آن...